نقد و بررسی فیلم ایده اصلی
خلاصه داستان:
داستان درباره رقابت بین یک زن و شوهر سابق در عرصه اقتصادی است که با حضور افراد دیگر ، وارد چالش های متفاوتی می شود و…
کارگردان :
آزیتا موگویی : موگویی فعالیت سینمایی خود را از سال 1366 در پشت صحنه آغاز کرد و طی سه دهه فعالیت مستمر در سینما تقریباً در همه بخش های سینما اعم از دستیار کارگردان، برنامه ریز، تهیه کنندگ ، طراحی صحنه و لباس و… فعالیت کرده است. موگویی را یکی از با تجربه ترین و مسلط ترین افرادی می نامند که در پشت صحنه فعالیت کرده است و همواره در کارش موفق بوده است. موگویی در عرصه کارگردانی پیش از فیلم « ایده اصلی » ، « تراژدی » را ساخته بود.
درباره فیلم « ایده اصلی » :
منبع الهام بخش برای ساخت فیلم « ایده اصلی » آثار هالیوودی بوده اند که تعلیق و تدوین از عناصر مهم آن به شمار می روند. به عنوان مثال می توان به فیلم « تمرکز » با بازی ویل اسمیت اشاره کرد که براساس بکارگیری اصل غافگلیری تماشاگر بنا شده بود. در « ایده اصلی » نیز آزیتا موگویی تلاش کرده تا بتواند فضای آن آثار را به یک فیلم ایرانی بیاورد اما او در این راه از یک نکته غافل شده و آن اینکه آن فضاسازی ها در سینمای غرب و بطور مشخص هالیوود، خیلی در خدمت عناصر زندگی لاکچری شخصیت ها نیستند و تاکید بر مسائل دیگری است!
« ایده اصلی » روایتگر قصه چند آدم مختلف است که قصد دارند بر سر تجارت و موفقیت بر سر یکدیگر کلاه گذاشته و دیگری را شکست دهند. این قصه می توانست به شکلی ساده و باور پذیر روایت شود اما تاکید نابجای موگویی بر استفاده حداکثری از سبک زندگی لاکچری سبب نامتوازن شدن لحن روایت فیلم شده است. متاسفانه میزان تاکید فیلم در به تصویر کشیدن ماشین های لوکس و حضور در جشن و تفریحات مختلف که کارکردی در داستان ندارد، چنان زیاد است که باعث شده قصه اصلی ابداً جدی گرفته نشود و فیلم شبیه به موزیک ویدئوهایی باشد که در شبکه های ماهواره ای منتشر می شود!
« ایده اصلی » فارغ از مشکلاتِی که ذکر شد، در روایت نیز ایراداتی بسیار زیادی دارد که در نمونه های خارجی مشابه کمتر به چشم می خورد. فیلم تلاش می کند تا بصورت اپیزودی ماجرای خود را از دید افراد مختلف روایت کند تا تماشاگر را وارد هزارتویی پیچیده نماید و ذهن او را به بازی بگیرد اما موگویی در این مسیر فراموش کرده که فیلمنامه نحیف او پتانسیل لازم برای روایت چند باره را ندارد. قصه اصلی که روایت می شود بدون جزئیات است و تماشاگری که آثاری از این دست را در تماشا کرده به راحتی می تواند ادامه ماجرا را حدس بزند اما فیلم تاکید دارد که روایت چندباره آن قصه از منظر دیگر شخصیت ها می تواند حاوی نکات کلیدی و مهمی باشد که در حل معماهای قصه تاثیر مهمی بر جای بگذارد. اما بر عکس اعتقاد سازندگان باید گفت که روایت چند باره موضوعات تنها به کند شدن قصه منجر شده است.
دیگر مشکل برجسته فیلم ساخته نشدن شخصیت ها در طول داستان است. آدمهایی که در طول قصه می بینیم یک کپی ناشیانه و زننده از نمونه غربی خود هستند که حتی در دیالوگ نویسی نیز سعی شده شباهت هایی میان آنها وجود داشته باشد. جنس ارتباط آنها با یکدیگر و حتی رفتار و اقداماتشان منطقی نیست و نمی توان آنها را باور کرد. ارتباط سعید و رویا در قصه تعریف نشده است و مشخص نیست که چرا در مناسبات بین این دو به یکباره لاله از راه رسیده! یا اینکه چرا رویا که قصد شکست سعید را دارد می بایست بدترین و و طولانی ترین و هزینه بر ترین راه ممکن را برای مواجه با او در نظر بگیرد در حالی که بسیاری از اتفاقات قصه می توانست مسیر بسیار ساده تری را پیش بگیرد. مشکلاتی از این دست در « ایده اصلی » فراوان هستند.
« ایده اصلی » می خواهد شبیه به فیلم « وال استریت » یا حتی « معامله گر یاغی » باشد اما نمی تواند به درک مناسبی از فضای آن آثار برسد. فیلمنامه که می بایست در بکارگیری عنصر تعلیق مسلط عمل می کرد، در اینجا به افزودن ابهام هرچه بیشتر به داستان کمک کرده بطوریکه غافلگیری ها یا بسیار زودتر از موعد از راه می رسند یا در پیچ و خم مشکلات فیلمنامه مسیر اشتباهی را انتخاب می کنند. « ایده اصلی » سرشار از عناصر لاکچری هست و به نظر، برای خود سازندگان هم چندان مهم نبوده که آثارشان چیزی بیشتر از این تصاویر جذاب و رنگی برای تماشاگر باشد.