نقد فیلم کلاوس

نقد فیلم کلاوس

 

کلاوس به کارگردانی سرجیو پابلوس یکی از بهترین انیمیشن های تولید شده با مضمون احساسات انسانی است . این اثر که به تدریج لایه های جدیدی از احساسات بشری : دشمنی ، بی سوادی و خودخواهی را نمایان می کند توانسته با عریان نمودن مسئله اصلی : قدرت طلبی انسان ناآگاه ، به فعال کردن احساسات انسانی در یک نمونه مرفه دست یابد . اگر چه نتیجه گیری داستان تکراری به نظر می رسد اما با وجود فرم مدرن در به تصویر کشیدن خطوط و چشم انداز مولف به یک نوآوری ارزشمند دست یاقته است .

*ماجرای زمستان

«کلاوس» شکل تازه مکملی برای قهرمان یک داستان را ارائه داده است . او در ساخت اسباب بازی مهارت دارد و به نظر می رسد این تنها وسیله ای است که می توان انسان ها را با یک دیگر آشتی داد . انسان هایی که در فرم به ظاهر انسان می نمایند و به محض درآمدن صدای زنگ در میدان شهر با یک دیگر به مبارزه می پردازند . آنها در هرلحظه برای روبه رو شدن با یک دیگر آماده اند و به هر بهانه ای خساراتی به بار می آورند و می دانند این کار تنها به انقراض احساسات انسانی منجر خواهد شد . زنی که رئیس دادگاه منطقه است و مانند جادوگران ظاهر می شود با افتخار از پشتوانه تاریخی نفرت میان دو قومیت حاضر در آن شهر صحبت می کند و جزئیات باقی مانده را به شکل یک موزه در شهر نگاهداری کرده است . در واقع جنگ بزرگترین اتفاق بشری پس از عشق میان دو انسان است که اتفاقا بیشترین لحظات تاریخی زندگی وی را در بر گرفته است . «کلاوس» عاشقی است که معشوقه خود را از دست داده است و با شهری که مردمانش درگیر جذابیت جنگ و نفرت هستند کاری ندارد تا اینکه جسپرِ بی خبر از دنیا وارد آن شهر می شود به بچه ها برای تحصیل کردن انگیزه می بخشد و سرمای این زمستان همیشگی را به شکوفایی بهار در آن جغرافیا تبدیل می کند .

*تحصیل

نکته مهمی که در این اثر به آن اشاره شده است میزان مهارت انسان برای بروز خواسته و ظرفیت آگاهی آنان از یک مسئله است . هنگامی که جسپر از بچه ها می خواهد تا نامه ای برای بابانوئل بنویسند و آنها از عدم دانش این کار شکایت می کنند خانم معلم مشغول به ماهی فروشی را دوباره به کار می گیرد تا شهری که از نادانی ها و نفرت ها پر شده برای بروز نیازهای احساسی شان مسلح به واژه ها کند . از نظر روان شناسی احساسات انسانی اگر در چارچوب واژه ها قرار نگیرد به صورت یک عمل جسمانی خود را بروز می دهد . مانند درگیری میان قومیت های موجود در آن شهر . این درحالی است که هنگامی که فرزندانشان خواندن و نوشتن فرا گرفتند ارتباط دوستانه ای میان خانواده ها شکل می گیرد و می بینیم آنها به جای دزدی از همسایه به او کمک می کنند و در پاسخ وی با پختن کیک این عمل را جبران می کند . اما در این میان انسان هایی که قدرت خود را در خطر می بینند بار دیگر برای انداختن جدایی میان مردمان آن شهر از روش قهرمان داستان استفاده می کنند و با تهیه تعداد زیادی نامه سعی در برملا کردن هدف اصلی جسپر دارند . «کلاوس» در این اثر به معنای کامل کلمه تحصیل کرده و با تجربه است او با نیرنگی که به قدرتمندان در عرضه کادوهای کریسمس می زند و اعتماد قلبی به جسپر ثابت می کند : یک عمل خوب واقعی سر آغاز اعمال خوب دیگر است .

*بابانوئل

مولف با ساختن استعاره های بصری در این اثر بار دیگر ثابت می کند که عشق انرژی لایتناهی است که همواره به رسیدن ختم می شود . «کلاوس» که به طرز غریبی شهر آرام گرفته را ترک می کند و دیگر خبری از او نیست خاطرات خوبی از خود به جای گذاشته و جسپر هنگامی که احساس دلتنگی برای او می کند در روزهای کریسمس به بالا سر خود نگاه کند . جایی که «کلاوس» و همسرش به یک دیگر رسیده اند . بابانوئل همواره فردی قوی هیکل و مهربان تصور شده است که در هنگام عصبانیت به درستی تصمیم می گیرد و دشمنان را دور می کند و در این اثر بابانوئل در یک چشم انداز مدرن با خطوط بلند و باریک می بینیم که نمایان گر احساسات بی پایان انسانی (عشق) است .