نقد و بررسی فیلم Hellboy

نقد و بررسی فیلم Hellboy

وقتی خبر ساخت Hellboy 3 (پسر جهمی 3) بدون حضور گیلرمو دل تورو (Guillermo Del Toro) و ران پرلمن (Ron Perlman( در خبرگزاری‌ها منتشر شد، بیشتر هواداران سری کمیک‌های مصور دارک هورس (Dark Horse) به موفقیت این اثر شک و تردید داشتند اما وقتی مایک میگنولا در صفحه رسمی فیس بوکش اعلام کرد که هل بوی جدید یک ریبوت از این مجموعه خواهد بود و همچنین با درجه سنی R ساخته می‌شود و نیل مارشا ل (Neil Marshal) که سابقه خوبی در کارگردانی آثار علمی تخیلی و وحشت دارد، کارگردانی این فیلم را بر عهده می‌گیرد، نگرانی هواداران تا حدودی کاهش یافت. پیوستن دیوید هاربر به پروژه که در آن زمان به خاطر بازی جذابش در سریال چیزهای عجیب و غریب (Stranger Things)، علاقه‌مندان بسیاری را به خود جلب کرده بود، انتظارات بیش از بیش برای این اثر بالا برد. اما محصول نهایی چیزی جز خشونت عریان و یک غول بی شاخ و دم چیزی دیگری در چنته خود ندارد. با بازی مگ همراه باشید.

نتیجه نهایی فیلم می‌تواند جواب دندان شکن به هوادارانی است که چنین استدلالی را به کار می‌برند که اگر فیلمی بدون محدودیت محتوا و با درجه سنی R ساخته شود، می‌تواند توقعات لازم را برای آن‌ها برآورده کند. درصورتی‌ که درجه سنی اصلاً نمی‌تواند معیار حقیقی برای ارزیابی یک فیلم تلقی شود. هل بوی‌های دل تورو با خشونت کمتر و به جای آن با فیلم‌نامه‌ای قوی و کار شده، موفقیت بسیاری از جمله فروش مناسب در جدول باکس آفیس به دست آوردند اما این هل بوی هم نه توانست به‌اندازه بودجه تولیدش، فروش کند.

بحث فیلم‌نامه را وسط کشیدم چون‌ که بزرگ‌ترین ضربه را به این اثر خونین زده است. فیلم با یک فلش بک شروع می‌شود که راوی درحالی‌که یک داستان اساطیری را شرح می‌دهد، دوست دارد کمی طنز را در هم لفظش به کار ببرد که متأسفانه با آنچه در تصویر می‌بینیم، همخوانی ندارد. متوجه می‌شویم که یک ملکه خون‌آشامی به «نیومی» که در سرزمین انگلستان خسارات زیادی بر بار آورده است، توسط «کینگ آرتور» کشته می‌شود و برای اینکه هرگز نیومی به این دنیا بازنگردد، بدنش را به قطعاتی تقسیم می‌کنند و توسط سربازان به‌جاهای مختلف انگلیس می‌برند تا برای همیشه مفقود بماند. سپس به زمان حال برمی‌گردد که هل بوی داستان ما که به نظر می‌آید برخلاف هل بوی ران پرلمن، کمی شوخ طبع به نظر می رسد، پیش همکار و دوست سابقش که اکنون در مسابقات شبه کشتی کج در مکزیک شرکت می‌کند می‌رود اما رفتار دوستش هل بوی دچار تردید می‌کند و در نهایت با تبدیل‌شدن وی به یک خفاش و عدم کنترل رفتارش، توسط هل بوی به طرز فجیعی کشته می‌شود. هل بوی سپس برای جویا شدن این اتفاق، پیش پدرش بازمی‌گردد و وی را برای مأموریتی به انگلستان می‌فرستد. او توسط یکی از همکاران پدرش به یک عمارت دعوت می‌شود تا بیشتر در مورد مأموریت اطلاعاتی کسب کند. مأموریتی که به هل بوی داده می‌شود این است که پیش از آنکه نیومی تمام قطعات بدن خود را پیدا کند و دوباره به حیات بازگردد، او را بکشد.

در یک سوم ابتدایی فیلم احساس می‌کنیم که با داستان تازه از دنیای هل بوی طرف هستیم اما پس‌ازاین که فلش بکی از گذشته هل بوی در فیلم می‌بینیم، به این نتیجه می‌رسیم که نه تنها فیلم داستان تازه‌ای را روایت نمی‌کند بلکه چارچوب کلی‌اش با فیلم اول دل تورو یکی ست. دیدگاه دل تورو در فیلم‌هایش به هیولاهای درون، نگاهی سمپاتیک و انسانی بود و هل بویی که در آن فیلم می‌دیدیم، جدا از این‌یک موجود زشت و بدترکیب است، خصوصیات انسانی فراوانی در درونش وجود دارد که همین مورد به دراماتیک کردن فیلم کمک می‌کرد. اما در این اثر هیچ بویی از انسانیت هل بوی نمی‌بینیم. احساس نمی‌کنیم که این شخصیت بین دو دنیای متفاوت گرفتار شده است. هل بوی در این فیلم یک غول بی شاخ و دم است که هر جا می‌رود خون به پا می‌کند، مست می‌کند و توهین می‌کند. حتی شخصیت پدر هم در فیلم زیر سؤال می‌برد که به عنوان کسی است که هل بوی را به راه درست هدایت می‌کند.

جدا از شخصیت‌پردازی ضعیف، داستان نتوانسته است تعادلی بین صحنه‌های اکشن و درام فیلم ایجاد کند. اینکه دلیل خیانت انگلیسی‌ها به هل بوی چی بود و اینکه چرا به ملاقات آن پیرزن شیطانی رفت و درنهایت می‌خواست به حقیقتی دست پیدا کند؟ البته سکانس‌های اکشن فیلم با کارگردانی بسیار بد نیل مارشال همراه شده است و ترکیب آن با موسیقی هارد راک و پاشیده شدن خون و دل و روده‌ی آدم‌ها، نتوانسته است آن جذابیت سکانس‌های اکشن هل بوی دل تورو را برآورده کند.
جلوه‌های ویژه هم در بعضی از سکانس‌ها بسیار خوب کار شده و در بعضی از جاها به دلیل استفاده زیاد، بیشتر به فضای کارتونی و تا حدودی به بازی‌های کامپیوتری نزدیک می‌شود. از نکات مثبت فیلم می‌توان به چهره‌پردازی شخصیت‌ها اشاره کرد. چهره هل بوی و آن پیرزن اهریمنی و حتی نیومی به بهترین شکل طراحی‌شده است. شانس این را دارد که در میان این همه ضعف و کم و کاستی، در بخش چهره‌پردازی بتواند در چند مراسم اهدای جوایز سالانه، کاندید شود.

بازی دیوید هارپر (David Harbour) در نقش هل بوی قابل قبول است اما در مقایسه با ران پرلمن، قطعا ران پرلمن بهتر است. نمی‌دانم که میلا یووچ (Mila Jovovich) در چند فیلم بازی خوبی به نمایش گذاشته است اما می‌دانم که بازی ضعیفش در این فیلم، به کلکسیون نقش‌آفرینی‌های بدش اضافه می‌شود. ایان مک شین در فیلم همان نقشی را بازی می‌کند که بارها در سریال های ددوود (Deadwood) و امریکن گادز (American Gods) دیده بودیم. احساسم بر این است که انگار فقط یک متود بازیگری بلد است، البته شخصیت پردازی و دیالوگ‌های ضعیف و کلیشه‌ای که برای او نوشته شده، به بازی وی لطمه فراوانی زده است.

هل بوی نیل مارشال بد است و به‌جای تکیه‌بر داستان و شخصیت‌ها، سعی داشته که فقط خشونت و بیرون ریختن دل و روده انسان‌ها را به نمایش بگذارد. خوشبختانه خبری تازگی منتشرشده است که پس از شکست تجاری فیلم و صدالبته واکنش‌های منفی، قسمت دوم فیلم ساخته نمی‌شود. این می‌تواند درس عبرتی برای سرمایه‌گذاران و خود میگنولا باشد که بار دیگر به فیلم‌نامه ساخته نشده هل بوی دل تورو اعتماد کنند.