سریال Game of Thrones بدون شک یکی از بزرگترین پروژه های فیلم سازی و البته قویترین آنها می باشد.از لحاظ خط داستانی،بازیگری و کارگردانی بدون شک مجموعه ای بی نظیر است.اما نکته ای که باید در نظر داشت این است که آیا حامیان مالی و سازندگان این سریال صرفا به دنبال درآمد اقتصادی از این مجموعه و به طور کلی دیگر فیلم ها و سریال ها هستند؟قطعا جواب منفی است.با یک دید کلی به سریال ها و فیلم های هالیوود، کاملا واضح و مبرهن است که خط داستانی فیلم های هالیوود از سال 2000 به بعد تغییر چشم گیری داشته و حول محور آخرالزمان و پایان دنیا و ظهور منجی می چرخد.
سریال Game of Thrones نیز از این قاعده مستثنی نبوده و مفاهیم بنیادینی از جمله خلقت،معاد،توحید و پایان دنیا را به چالش کشیده است.نقد اینگونه فیلم ها که مخاطبان بسیاری دارند به دلیل تعصبی که روی فیلم و سریال مورد علاقه خود دارند اندکی دشوار می باشد و مخاطب به سختی سعی در قبول کردن برخی مسائل پشت پرده دارد.اما به راحتی با نگاه کلی به چند فیلم و سریال می توان به طور قطع به اهداف شوم پشت پرده ساخت این فیلم ها و سریال ها پی برد.
اما قبل از هرچیزی ذکر این نکته بسیار حائز اهمیت است که بدانیم پشت پرده این سریال ها یا فیلم ها چیست و توسط چه کسانی اداره می شوند. هالیوود بدون شک کاملا در اختیار یهودیان صهیونیسم است و جدا از مسائل اقتصادی که طبیعتا در هر صنعتی بحث اقتصاد حرف اول را می زند در پس داستان ها و فیلم های هالیوودی تماما اسطوره ها،نماد ها،اهداف، باور ها و برنامه های یهود برای آینده بشریت دیده می شود. یهود با سرمایه گذاری های کلان در این حوزه و تربیت کارگردان های بسیاری همچون اسپیلبرگ، کریستوفر نولان و … فعالت کاملا جدی و برنامه ریزی شده ای دارد. همانطور که دیده می شود بسیاری از مسائلی که در آینده رخ می دهد در فیلم ها و سریال ها دیده شده، مثل حادثه منا(سریال walking dead) ، مذاکرات هسته ای با ایران() و … .بدون شک عظیم ترین پروژه این کمپانی آماده کردن ذهن ها برای ظهور منجی و آخرالزمانی برنامه ریزی شده می باشد.چنان که به اعتقاد مسیحیان ایونجلیست(صهیونیسم) در آخرالزمان جنگی رخ می دهد که دنیا نابود و دو سوم از مردم جهان می میرند.که همانطور که قطعا همه دیده اید در فیلم های بسیاری دنیای آینده را خراب شده و نابود شده(آخرین فیلمی که اسکار هم گرفت می توان blade runner را نام برد) .از سوی دیگر در بسیاری از فیلم ها به منجی به شکلی خاص پرداخته اند، به این صورت که فردی قصد حکومت و احاطه بر کل جهان را دارد که قطعا این فرد بسیار خشن و بی رحم و مستبد است،به یکباره ظهور می کند و در ابتدا کمی خرابکاری می کند اما با تلاش همه جلوی او گرفته می شود و از هدف خود که احاطه بر کل جهان است بازداشته می شود.از نمونه هایی که کاملا واضح و آشکار فرد منجی امام زمان(عج) نشان داده شده فیلم مثل مردان ایکس-آخرالزمان می باشد که ایشان را فردی بسیار خشن و قاتل نشان داده اند که البته در نهایت هم شکست می خورند.ذکر این نکته مهم است که دلیل این همه فیلم آخرالزمانی با نشان دادن دقیق مشخصات منجی عالم امام زمان(عج) و شکست خوردن ایشان با وجود دانستن قطعی بودن ظهور ایشان و تشکیل حکومت جهانی چیست؟ نکته اینجاست که یهودیان و صهیونیسم ها مثل ما که عقیده داریم امام زمان(عج) قطعا پس از ظهور تشکیل حکومت می دهند و دنیا را مدیریت می کنند و در موفقیت ایشان هیچ شکی نیست،آنها همچین اعتقادی ندارند و بر این باورند که همچون 2000 سال پیش که حضرت مسیح ظهور کردند و او را کشتند(به زعم آنها، وگرنه که به امر خداوند به آسمان عروج کردند) این بار نیز می توان منجی را از بین برد و دوباره دنیا را از نو ساخت. با همین تفکرات و عقاید چه بسیار فیلم ها و سریال هایی که ساخته نشده، که سریال Game of Thrones نیز یکی از همین سریال ها می باشد که در ادامه در وبلاگ bidarinaghd.blogfa.com به صورت دقیق تر به بررسی آن می پردازیم.
در فصل های ابتدایی این سریال صحنه های جنسی و محرک بسیاری گنجانده شده است که طبیعتا تاثیر زیادی در جذب مخاطب برای این سریال داشته و البته در خلال این صحنه ها رابطه های مختلفی نشان داده می شود. به جرات می توان گفت سریال بازی تاج و تخت اولین سریالی است که اینگونه بی پروا انواع رابطه های جنسی غیر متعارف را نمایش می دهد و سعی در عادی نشان دادن آنها حدقل برای خود آن افراد می کند. که البته در فصل های بعدی(فصل 3 به بعد)این مسائل کمتر دیده می شود یا اصلا دیده نمیشود و مسائل جدی تری مطرح می شود. روش دیگری که برای جذب مخاطب بیشتر به کار برده شده کشتن ناگهانی شخصیت های مختلف داستان است.در 3 فصل ابتدایی بسیاری از شخصیت های جذاب داستان که مخاطب به هیچ عنوان فکر کشته شدن آنها را نمی کرد کشته شدند. این موضوع علاوه بر جذاب کردن سریال به دلیل غیر قابل پیش بینی شدن برخلاف تمام سریال های موجود، هدف دیگری را نیز دنبال می کند. مخاطب هنگام دیدن هر فیلمی به طور ناخودآگاه سعی در حدس زدن ادامه فیلم در دارد. این امر فیلم را در ذهن مخاطب جذاب می کند و باعث می شود که مشتاق دیدن ادامه فیلم و به وقوع پیوستن حدس خود شود.برای مثال طبیعتا همه ما فکر می کردیم که راب استارک با قدرت گرفتن و اتحاد با دیگر خاندان ها به خونخواهی از پدرش ند استارک بر میخیزد و به لنیستر ها حمله می کند و …اما قطعا هیچ کدام از ما به ماجرای عروسی خونین و کشته شدن دسته جمعی آنها فکر نکرده بودیم.این اتفاق و اتفاقات مشابه دیگر در چند فصل اول که بر خلاف پیش بینی و حدس ما رخ می دهد موجب دو تاثیر در ذهن ناخودآگاه ما می شود:1-جذاب شدن داستان به دلیل این اتفاقات خارق العاده و تماشایی2-ذهن ما پس از اینگونه اتفاقات دیگر سعی در پیش بینی کردن ادامه داستان و نتیجه گیری نمی کند و می داند که هر حدسی بزند احتمال خیلی زیاد اشتباه است، پس فقط داستان را می بیند و هرآنچه که کارگردان نمایش می دهد را بی چون و چرا می پذیرد. و به همین دلیل است که اینگونه اتفاقات عجیب و ناگهانی فقط در در فصل های ابتدایی دیده می شد و از فصل های 3 4 به بعد مفاهیم اصلی و ریشه ای مطرح می شود که در ادامه به آنها می پردازیم.قبل از شروع نقد ذکر این نکته ضروری است که برای توصیف بسیاری از شخصیت پردازی ها و مسائل دنیای سریال از توضیحات کتاب این اثر و سایت http://westeros.ir استفاده شده است.
در پست های بعدی در قسمت هایی جداگانه و موضوعات مختلف این سریال نقد می شود.