عوامل فیلم
نویسنده و کارگردان فیلم طلا: پرویز شهبازی
بازیگران: نگار جواهریان، هومن سیدی، مهرداد صدیقیان و طناز طباطبایی
نقد فیلم طلا
برای پرویز شهبازی فیلمسازی بعد از مالاریا کار سختی نیست. مالاریا آن قدر بد بود که هر فیلمی بعد از آن ساخته می شد قدمی رو به جلو بود. شهبازی که بهتر از هر کسی به سطح کیفی فیلمش اشراف داشت در برابر انتقادات و زمان نامناسب اکرانش هیچ واکنشی نشان نداد و به نظر می رسید دوست داشت مالاریا هیچ وقت رنگ پرده را به خود نبیند. که این گونه نشد. هرچند او با ساخت آثاری چون
“نفس عمیق” و “دربند” از فیلمسازان محبوب منتقدین بود اما واکنش ها به مالاریا نشان داد کسی عهد اخوت با او نبسته و قرار نیست هرچه و با هر کیفیتی روانه جشنواره ها کند همه دست به سینه بایستند و به ستایشش بپردازند.
فیلم طلا آخرین ساخته پرویز شهبازی مانند سایر فیلم هایش نقد اجتماعی را دستمایه خود قرار داده است و در تلاش است نمایی کلی از وضعیت این روزهای کشور ارائه نماید. ناهنجاری های اجتماعی و جوانان سرخورده که قربانی سوء مدیریت در کشور هستند، مانند فیلم های قبلی کارگردان پای ثابت اثر است. “طلا” در پیرنگ و موضوع ادامه دهنده فیلم های قبلی فیلمساز است که گویی اپیزودی دیگر به آن افزوده شده است.
فیلم طلا قیاس با آثار قبلی کارگردان هر قدر در موضوع تکراری است در فرم قابل قبول است. از تجربه اسف بار مالاریا در بازی کردن های کودکانه با قاب فاصله گرفته و به دوربین قرار و آرامش داده است. این آرامش تناسب زیادی با فضای ملتهب فیلم ندارد . و چه بهتر که تناسبی ندارد. چرا که اگر قرار باشد تصویر هم مانند موضوع اعصاب را تحریک کند تاب بیننده برای تحمل کردن دومینوی فجایع از دست مى رود.
فیلم طلا از ترس پس زدن مخاطب از تراکم غم و اندوه جانکاهش، در موسیقی هم جانب احتیاط را نگه می دارد و فقط با تمی که زمینه های آرامش بخشی دارد با بیننده همراه می شود. موسیقی در “طلا” به هیچ وجه فرصت روایتگری نمی یابد. چرا که ممکن است به دام رمانتیسیسم گرفتار شود و با کاهش فشار ناشی از داستان، رشته های فیلم برای تاثیر بر بیننده را پنبه کند. موسیقی در اغلب سکانس ها حتی برای انتقال احساسات هم استفاده نمی شود. لازمه این کار همسانی احساس موسیقی و نماها است و از آن جا که التهاب فصل مشترک سکانس های فیلم است، موسیقی هم می بایست این فضا را تشدید کند: و بی شک ثمره این انتخاب چیزی جز خروج مردم از سالن نیست. موسیقی “طلا” با یک انتخاب درست کارکرد مناسبى دارد. بدون فیلم شنیده نمی شود و صرفا با بیننده همراهی می کند.
فیلم طلا قیاس با آثار قبلی کارگردان هر قدر در موضوع تکراری است در فرم قابل قبول است. از تجربه اسف بار مالاریا در بازی کردن های کودکانه با قاب فاصله گرفته و به دوربین قرار و آرامش داده است. این آرامش تناسب زیادی با فضای ملتهب فیلم ندارد . و چه بهتر که تناسبی ندارد. چرا که اگر قرار باشد تصویر هم مانند موضوع اعصاب را تحریک کند تاب بیننده برای تحمل کردن دومینوی فجایع از دست مى رود.
کارگردانی مهمترین مزیت فیلم است. بی شک فیلم طلا از نمونه هاى قابل قبول کارگردانی شهبازی است که هر آنچه از چنین جایگاهی مورد انتظار است در اختیار دارد. بازی ها به يمن تجربه شهبازى و گروه بازيگرى از حداقل ها برخوردار است. هر چند نابزيگران از گروه اصلى پيشتر هستند. جهان داستان به درستی شکل گرفته و باعث شده است بیننده در فضای فیلم نفس بکشد. دکوپاژ و میزانسن هم کاملا در اختیار روایت داستان هستند و کارگردان برای خودنمایی دست به اقدامات متحیرالعقول نزده است.
با وجود پيچيدگى هاى قابل قبول فيلمنامه و كارگردانى استاندارد اما شخصيت پردازى كم رمق باعث شده طلا توان همراه كردن بيننده براى القاى مضامين نهفته در دل خرده روايات را نداشته باشد. بيننده نمى تواند باور كند فردى برخاسته از جامعه كارگرى با مختصات ارائه شده از دخترى از طبقه مرفه دلربايى كند و هر بلايى در توان دارد بر سر او بياورد و در انتها همچنان براى دختر معشوقه اى كامل باشد. به نظر مى رسد برخى رفتارهاى شخصيت ها براى پيشبرد داستان به آن ها الصاق شده است. به اين معضل فيلم بيفزاييد سردرگمى فيلم ميان نماد گرايى و روايت رئاليستى اثر تا نتيجه بگيريد چرا طلا از آثار خوب كارنامه شهبازى محسوب نمى شود.
با توجه به نقاط قوت ذکر شده فیلم این توانایی را دارد که لایه های مضمونی خود را القا و از معنای سطحی داستان عبور کند. از این نقطه به بعد “طلا” با ناخودآگاه بیننده طرف است. حال باید دید شهبازی چه مظروفی برای این ظرف در نظر گرفته است؟
همان طور که در مقدمه ذکر شد پاسخ روشن است. به منوال سایر آثار کارگردان نقد به وضع موجود که طیفی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی اصلی ترین هدف فیلم است. این نقد اجتماعی به خوبی برای شرایط کنونی کشور ویژه سازی(Customize) شده است. “طلا”مشکلات معیشتی و اقتصادی را که امروز همه مردم به سخت ترین شرایط با آن دست و پنجه نرم می کنند را به عنوان پاشنه آشیل مکشلات در سایر حوزه ها در نظر می گیرد. المانی که بی شباهت با موضوع فیلم “دربند” نیست اما این بار و با نیم نگاهی به اتفاقات روز جامعه تاکید بیشتری بر آن شده است.
“طلا” هر چند از معیشت مردم آغاز می کند اما به مرور سایر حوزه های اجتماعی و فرهنگی را به میدان نقد خود از جامعه می آورد و به هر چه هست و نیست می تازد. به مردم، به ادارات، به مسئولین و هرچه که می تواند به آن نقد کند. و برای هر کدام هم خرده روایات و گره هایی به عنوان فکت داستانی خلق می کند. بار غم و اضطراب هر کدام از این خرده روایات آن قدر زیاد است که هر کدام می تواند یک فیلم را به پیش ببرد. این حجم از ترسیم و تصویر ناسپیدی ها در یک بازه زمانی اجحاف است بر حق بیننده ای که خود را کاملا در اختیار فیلم قرار داده است. بسامد رويدادهاى غمبار در فيلم آن قدر بالاست که احتمال دارد در اکران عمومی افرادِ دچار به ضعف اعصاب سالن سینما را ترک گویند. حداقل کمکی که می توان به این هموطنان کرد در نظر گرفتن ریت سنی دو سویه برای اکران عمومی فیلم است.
در میان تمام خرده روایات تنها روایت فرزند دریاست که با کلیت مسیر فیلم در تقابل است. وقتی همه چیز به بریدن از تعلق ها و جلای وطن معطوف است انتظار می رود این خرده روایت هم همسو با کلیت فیلم پیش برود. یعنی سیر تکاملی او برعکس چیزی باشد که در فیلم نشان داده شده است. اما دریا به عنوان قهرمان اصلی داستان که تصمیم نهایی را اتخاذ می کند و مسئولیت آن را بر عهده می گیرد می بایست از رضایت دادن به نگهداشتن فرزند در ابتدای فیلم به سقط او برسد. نه بالعکس. مگر این که فیلمساز قصد شیطنت در مضمونی پنهانی داشته باشد – که دارد- که از فاش تر بیان کردن آن معذوریم.
به طور کلی فیلم طلا یک تراژدی تمام عیار است دقیقا طبق تعریف که عبارت است از شکست محتوم انسان است دربرابر اراده خدایان. با این تفاوت که در این فیلم خدایانش به جامعه و شرایط اجتماعی تبدیل شده است. توجه به ویژگی های تراژدی در پایان بندی هم رعایت شده است. البته این نوع پایان بندی که با مرگ شخصیت ها به عنوان مهلک ترین اتفاق در نظر گرفته می شود- در ادبیات فیلم- در آثار شهبازی مسبوق به سابقه است.
این نوع نگاه به مرگ و انتخاب نهایی دریا راهی جز نگاه نمادگرایانه برای پایان بندی پیش پایمان نمی گذارد. نمادی که مهمترینِ آن طلا دختر برادر منصور است که به دلایل ژنتیکی امکان از بین رفتن ستون فقراتش وجود دارد و خانواده اش از سر فقر امکان معالجه او را ندارند. از هر زاویه به موضوع بنگریم طلا مام وطنی است که در حال از بین ر فتن است و والدینش بی کمترین توجهی مسیر خود را می روند. طلا ارزشمند است و زیبا. با شکوه است و مظلوم. اما از نگاه فیلم برای حفظ او چاره ای جز مهاجرت از جهنمی که شهبازی از وطن ترسیم کرده وجود ندارد.
با وجود نقاط قوت ذكر شده طلا فاقد مولفه هايى است كه بتواند خود را به عنوان اثرى ماندگار در سينماى ايران معرفى كند. تاكيد و اصرار بيش از حد كارگردان به ارائه نقطه نظرات اعتراضى اش مسير فيلم را تحت تاثير قرار داده است و همه چيز را فداى شعارى كرده كه قرار است به بيننده منتقل شود.از آن جا که نگارنده با مضمون نهایی فیلم با کارگردان به طور کامل همسو نیست، به پاس احترام به شعور خواننده و رعایت جانب انصاف این نوشته فاقد نتیجه گیری پایانی است.
مهمترین مزیت فیلم نمایش ناسپیدی هایی است که با فرمی خوب و کامل ارائه می شود و حداقل در عوض آن هجمه عصبی، زیبایی های بصری و داستانی را به او هدیه می دهد.