نقد و بررسی فیلم هجوم

خلاصه داستان:

علی سامان را به قتل رسانده و حالا ماموران در حال بازسازی صحنه قتل هستند اما حقایقی جدید افشا می شوند که…

کارگردان :

شهرام مکری: متولد سال 1357 در کرمانشاه است و فعالیت خود را از انجمن سینمای جوان کرمانشاه آغاز کرد. مکری پیش از « هجوم » ، « ماهی و گربه » را ساخته بود که جایزه ویژه بخش افق های جشنواره فیلم ونیز را کسب کرده بود.

نقد فیلم « هجوم » :

پیش از تماشای فیلم « هجوم » باید به سراغ کارنامه فیلمسازی شهرام مکری رفت. کارگردانی که در اغلب ساخته هایش، فلسفه و ریاضی سهم بسزایی دارند. مکری فارغ از فیلمهای کوتاه مطرحی که ساخته، در نزد تماشاگران ایرانی بیشتر با فیلم « ماهی و گربه » شناخته می شود. اثری فرمیک که جوایز بین المللی بسیاری را کسب کرد و تبدیل به یکی از محبوب ترین آثار در بین علاقه مندان سینمای خاص در ایران شد. مکری برای روایت قصه در « ماهی و گربه » از سکانس پلان استفاده کرده بود و همین فرم توانست نام او را به عنوان فیلمسازی خلاق بر سر زبانها بیندازد. به همین دلیل، انتظار بالایی برای تماشای اثر بعدی او در میان سینما دوستان شکل گرفت و در نهایت « هجوم » منتشر شد. اثری که به نوعی، دنباله جریان فکری مورد علاقه فیلمساز می باشد.

« هجوم » مانند « ماهی و گربه » بصورت سکانس پلان ساخته شده و زمان در آن مفهوم مشخصی ندارد. مکری این بار نیز اثرش را با توجه مطلق به فرم روانه سینما کرده و توجه چندانی به محتوا نشان نداده است. البته اگر این نظریه را بپذیریم که « فیلم موفق از فرم به محتوا می رسد »، می توان گفت که شهرام مکری تصمیم درستی برای روایت قصه پر جزئیات اما غیر یکدست و پراکنده خودش گرفته است. داستان فیلم با اشاره به یک قتل آغاز می شود و ما شاهد روایت داستان توسط مظنون اصلی قتل یعنی علی هستیم. شهرام مکری مقدمه جذابی را برای آغاز « هجوم » در نظر گرفته و به نظر می رسد عناصر ژانر نوآر را نیز به کار گرفته است. عناصری که از تاریکی شب تا استفاده از دودها، ما را به یاد آثار ماندگار نوآر می اندازد.

شهرام مکری

اما همانطور که اشاره شد، « هجوم » با توجه مطلق به فرم ساخته شده و به طور کل اثری فرمیک محسوب می شد. فیلمی که ارجاعات مختلفی به فلسفه،سینما،فرهنگ و حتی سیاست دارد و سعی دارد با پیچیدگی های فرمیک، مفهوم خود را به تماشاگر انتقال دهد. با اینحال، همانطور که خودِ شهرام مکری گفته، او انتظار چندانی از مخاطب عام برای لذت بردن از فیلمش ندارد چراکه شاکله اصلی ساخته شده از « هجوم » در ذهن فیلمساز چیزی مابین فلسفه و سینما بوده که قرار است یکدیگر را تکمیل نمایند. فلسفه ای که گاهاً بصورت گُل درشت در طول قصه به آن اشاره می شود و در ادامه مسائل اجتماعی و سیاسی هم به آن افزوده می شود.

برخلاف اثر قبلی فیلمساز، « هجوم » ملغمه ای از ارجاعات مختلف است که زبان سینمایی جذابی برای روایت آن انتخاب نشده است. در طول قصه فیلمساز به مفاهیم ایرانی همچون، ضحاک، ققنوس و سیمرغ اشاره می کند و در عین حال مسیر داستان را به سوی خون آشام ها و دنیایی که یک سمت آن روشن و سمت دیگرش خاموش است سوق می دهد! شهرام مکری تا حدی توانسته این ارجاعات پراکنده و بی ربط را در طول فیلم به هم مرتبط سازد اما حتی این موفقیت نسبی هم باعث نشده تا « هجوم » به اثری یکپارچه مبدل شود که تماشاگر سینمایی فارغ از دنیای پرتلاطم ذهنی فیلمساز، با آن ارتباط برقرار کند و با قصه همراه شود.

هجوم

شهرام مکری که عاشق فلسفه است و یک عشقِ سینمای جدی هم محسوب می شود، در طول فیلم ارجاعات بسیاری به دیگر فیلمسازان برجسته داشته است. از « مادربزرگ » به کارگردانی دیوید لینچ گرفته تا اثر معروف کوتاه کریستوفر نولان به نام « دودلباگ » و حتی « گزارش اقلیت » اسپیلبرگ، از جمله ارجاعاتی است که مکری در « هجوم » به سراغ آنها رفته است. در این بین فیلمساز به برخی از نقاشان برجسته از جمله موریس اشر نیز اشاره ای داشته است که با خالکوبی تصویر مار روی بدن شخصیت ها قابل مشاهده است. این ادای دین ها علی رغم جذابیت هایی که می تواند برای علاقه مندان به سینما داشته باشد، کارکردهای خاصی در « هجوم » ندارد.

با اینحال، همانطور که اشاره شد، نباید به « هجوم » به اثری محتوا محور نگاه کرد. اثر تاکید مطلقی بر فرم دارد و جز آن، هیچ چیز را شایسته پرداخت نمی داند. یافتن ارتباط میان حصار که در اینجا به معنی سرزمین مان است و عدم امکان فرار از آن که به مسئله مهاجرت اشاره می کند و یا اشاره نه چندان با ظرافت فیلمساز به خواننده مشهور بریتانیایی، فردی مرکوری و سرنوشتی که نصیبش شد ( برای تفهیم کردن نگاه همجنسگرایانه علی به سامان ) تا انتقال پیام به مخاطب از طریق اشعار مولانا، معادلات سینمایی پیچیده ای را می طلبد که فیلمساز نتوانسته به خوبی از عهده آن برآید. « هجوم » ابداً تلاشی برای انتقال ساده پیامش به مخاطب نمی کند و از همین رو، مخاطب هم باید مانند کارگردان با محاسبات ذهنی پیچیده به سراغ فیلم برود که لزوماً به تمجید و لذت بردن از اثر نیز منتهی نمی شود.

هجوم

در این بین « هجوم » به دلیل استفاده از سکانس پلان، ایرادات فنی را هم تجربه کرده که از جمله آن افکت های صوتی عجیب و غریب هنگام خون گیری از قربانیان است و یا لحظه تماشای زندگی مامور قانون و همسرش که با ضعف های فراوان تکنیکی همراه است این ایرادات البته در مقایسه با زحمت فراوان مکری برای تصویربرداری و هدایت تیم سازنده کاملاً بی اهمیت محسوب می شود. « هجوم » در بخش فیلمبرداری و جزئیات صحنه، چند سر و گردن بالاتر از ساخته قبلی فیلمساز یعنی « ماهی و گربه » قرار می گیرد و این نکته را به مخاطب ایرانی اثبات می کند که فیلمسازان نسل جوان ایران در صورت حمایت، می توانند دست به تولید آثاری بزنند که از لحاظ تکنیکی در سطح جهانی و یا حتی بهتر از آن باشند.

« هجوم » در بخش فرم قابل ستایش است و یک گام رو به جلو برای کارگردان در تسلط بر فرم محبوبش که استفاده از سکانس پلان در سینماست محسوب می شود. اما مطلق گرایی در استفاده از فرم، به محتوا آسیب جدی وارد کرده است. از این روست که تماشاگر در طول فیلم ناگهان با دیالوگ هایی مواجه می شود که خبر از اوهام در ذهن راوی می دهد و منطقِ آنچه که تماشا کرده را زیر سوال می برد. فیلم حتی علاقه به پاسخ دادن به ضعف هایش در نحوه کشتن قربانیان ندارد و با توسل به حال و هوای سورئال ، هرچیزی را ممکن می سازد. شاید اگر شهرام مکری در کنار استفاده از فرم خاصش که به نظر می رسد هر روز در استفاده از آن مسلط تر می شود، کمی هم به محتوا توجه کند، بتواند به جایگاه مهم تری در سینمای ایران دست پیدا کند.