نقد و بررسی فیلم سرکوب
خلاصه داستان:
پس از مفقود شدن پدر، سه دختر بار دیگر به خانه ای باز می گردند که مدتها پیش به دلیل رفتار پدر از آن رفته بودند. حضور مجدد آنها اتفاقاتی را به همراه دارد که…
کارگردان :
رضا گوران : متولد سال 1358 و فارغ التحصیل کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری می باشد. گوران در عرصه تئاتر چهره شناخته شده ای محسوب می شود و با اجرای نمایش های مطرحی از جمله « یرما » و « هملت » توانسته نام خود را در عرصه تئاتر تثبیت نماید. « سرکوب » نخستین فیلم سینمایی این کارگردان تئاتر محسوب می شود.
نقد فیلم « سرکوب » :
رضا گوران در عرصه « تئاتر » چهره ای آشنا به شمار می رود. کارگردانی که نمایش های بسیاری را روی صحنه برده و حالا تصمیم گرفته به سینما آمده و تجربیاتش را به مقابل لنز دوربین بیاورد. سابقه تئاتری کارگردان این ویژگی را با خود به همراه دارد که تماشاگر خیالش از بابت میزانسن و بازیها راحت باشد و در « سرکوب » نیز این ویژگی ها تا حد زیادی رعایت شده اما این فیلمنامه است که دست و پای فیلم را برای خلق تجربه ای منحصر به فرد بسته است.
در « سرکوب » ما با قصه دخترانی مواجه هستیم که به خانه بازگشته و در فضای سرد و بی روح آن قرار می گیرند. خانه ای که مدتها پیش به دلیل رفتارهای بد پدر تبدیل به جهنم شده و آنها به هر طریقی که می توانستند از آن فرار کرده و زندگی جدیدی را آغاز کرده اند. آنها در شرایطی به خانه بازگشته اند که از بیماری آلزایمر مادر اطلاعی نداشتند و همین موضوع منجر به بحث و جدل های مختلفی می شود و این سرآغاز مشکلات فیلم نیز محسوب می شود چراکه این بحث و جدل ها نمی تواند منجر به خلق یک نقطه عطف در داستان شود. دعواهای مکرر دختران در خانه ویژگی به قصه نمی افزاید و اطلاعات بیشتری به مخاطب ارائه نمی دهد.
بطور کلی شخصیت پردازی درباره دختران در « سرکوب » به درستی رعایت نشده. ما هیچ اطلاعاتی درباره این دخترها و زندگی شان نداریم جز اشاراتی که در دیالوگ ها بیان می شود و بر ابهام ماجرا می افزایند. برای همراه شدن مخاطب با شخصیت ها در وهله نخست می بایست تماشاگر اطلاعات کافی درباره آنها داشته باشد تا بتواند به یک درک مشخص درباره آنها دست یابد اما « سرکوب » از مخاطبش می خواهد که دنیای ویران دختران را باور کند بدون آنکه به ما دلایل کافی برای درک آن بدهد.
این ایراد درباره شخصیت مرد داستان نیز صادق است. فیلم بصورت یکپارچه از پدری می گوید که زندگی را بر ساکنین خانه تبدیل به جهنم کرده و سبب فراری دادن آنها شده است. اما پدر غایب هست و تماشاگر فقط با شنیدن دیالوگ ها بصورت قطره چکانی اطلاعاتی درباره او بدست می آورد که در ذات بی ارزش است چراکه قرار نیست تاثیری در روند داستان داشته باشد. زمانی که شخصیتی در داستان حضور نداشته باشد و مهمتر از آن، قرار نباشد که حضور یا عدم حضورش تاثیری در روند قصه داشته باشد، سخن گفتن از او بی اهمیت جلوه می کند. در این خصوص حتی بیماری آلزایمر مادر نیز وضعیتی مشابه دارد چراکه این مسئله هرگز کارکردی در داستان ندارد. اینکه او آلزایمر داشته یا نداشته باشد، جز برانگیختن حس همدردی مخاطب دستاورد سینمایی دیگری برای فیلم به ارمغان نخواهد آورد.
به نظر می رسید که رضا گوران در تجربه نخست خود در فیلمسازی حداقل بتواند در نوشتن دیالوگ یک امتیاز ویژه با خود به سینما بیاورد اما این موضوع برخلاف انتظار به یک نقطه ضعف عجیب بدل شده است. دیالوگ های فیلم متاسفانه شعاری و به دور از واقعیت های روز جامعه هستند و هیچ بارِ معنایی و کنایی نیز به همراه ندارد. بسیاری از دیالوگ های فیلم با صراحت ایده های بعدی فیلم که اصولاً می بایست مخاطب در زیرلایه های متن به آن می رسید را بیان می کند و برخی دیگر از دیالوگ ها مانند مثال ماهی، آنچنان ضعیف و عقیم هستند که هیچ سمپاتی با مخاطب خود ایجاد نمی کنند.
تنها شخصیت مردی که در فیلم وجود دارد و به قصه وارد می شود، دوست پدر ( با بازی جمشید هاشم پور ) است که برای جمع آوری مدارکی به خانه آمده و در راستای اطلاعات قطره چکانی که قرار است در اختیار مخاطب قرار بگیرد، مشخص می شود که فعالیت های سیاسی پدر می بایست مخفی مانده و مدارک آن هم جمع شود. حال آنکه فعالیت های سیاسی پدر چه تاثیری در روند داستان دارد و اصلاً چرا باید فیلم چنین وضعیتی را برای پدر متصور شود، مشخص نیست. این مورد نیز مانند تقریباً تمام اطلاعات ناقص و بی ارزش فیلم ( مانند شوهر پریسا که ماجرای او هم در داستان کارکردی ندارد! ) تاثیری در بلوغ قصه ندارد و گنگ بودن فیلم پابرجا می ماند.
اولین تجربه رضا گوران در سینما چندان موفق نبوده است و نشان داد که او نیازمند تجربه های بیشتری برای ماندن در عرصه سینماست. سکانس پایانی فیلم که در آن بارانی می بارد تا پلیدی ها را شسته و شعری سراییده می شود، مشکلات « سرکوب » را تکمیل می کند. پایان بندی که بیشتر شبیه یک بیانیه از سوی کارگردان می باشد تا بکارگیری ویژگی های سینمایی. « سرکوب » در مجموع اثری پر حرف اما توخالی است که در سینمای امروز نمی تواند حرف مهمی برای مخاطب داشته باشد.